الو
هم اکنون ساعت یازده و اندی اینجانب تقدیم می نمایم...خیلی با نمک شدم شدم نه؟اصلا خود نمک شدم...به قول پریچهر برم یه دوش بگیرم که یه شب وروز تو آب نمک خوابوندنم چیکا کنم خب امروز به مرحمت اعصاب خوردکنیای این پریچهر خانوم نه تونستم غر بزنم نه چرت وپرت بگم نه یه دست مسخره بازی درآرم الانم که با نیرویی مافوق نیروی یه بشر خواستم کپه ی مرگمو بذارم ولی مگه میشه؟من یه شب بدون چرت و پرت؟تصورشم مسخره س...گفتم بیام نصف شبی زیر این آسمون بی ستاره ی نت یه چرخی بزنم و یه ملتی رو با نطق کوبنده ی خودم از عزا در بیارم اصلا مگه دلم میومد بدون نوشتن چند سطر چرت وپرت و برانگیختن احساسات انسان دوستانه ی این پریچهر که الان کلش بین یه دودکش،دود که نمیدونم ناشی از چیه(ما در نظر میگیریم امروز تولدش بوده و یادش رفته شمعاشو فوت کنه)گم شده بخوابم...کـــــــ...مــــــــــ...کـــــــــــ....:کــ...قطع...قطع...قطع ووصل...وصل میشه...تاااا ...تا بعد...کــــــــــ...کـــ...بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب