عطر خوش خاطره ها...

خائن...

کاش من یه اندیشمند سیاسی یا یه استاد دانشگاه بودم تا حرفم و نظرم ارزش بیشتری داشت و میتونستم حداقل یه نظریه ی سیاسی بدم اما متاسفانه من فقط یه بچه مدرسه ای هستم که باید سرم فقط تو درس و کتابم باشه.اما مهم نیست چون من هروقت که بتونم نظرم رو در مورد موضوعات مختلف میگم و حتی اگر لازم باشه نظریات سیاسی و اجتماعی هم میدم مثل الان که دوست دارم از ته دل فریاد بزنم که ای کاش میتونستم در میان هم وطنان آزادی خواهم باشم و همراه اونا برای آزادی مشروع خودم مبارزه کنم.من الان نمیتونم در جمع اونا باشم ولی از ته قلبم براشون آرزو ی پیروزی میکنم و دعا میکنم که همشون سالم باشند . این وسط به نظر من کسی که  بیشترین قدرت رو داره باید تلاش کنه تا جلوی خونریزی گرفته بشه و اگر اون شخص برای جلوگیری از خونریزی کاری نکنه اون وقت میشه گفت که اون شخص خائنه.خائن به ملت و خائن به کشور و به طور حتم مستحق مجازاته...


خس و خاشاک و رای آنها!!!!

دیروز تو روزنامه ی اعتماد ملی مطالب جالبی رو دیدم که بد نیست اینجا اشاره ای به چندتاشون بکنم.این مطالب اغلب طنزگونه هستند که بااستفاده از اتفاقات اخیر نوشته شده بودند.

"بعد از رای دادن خیلی خوشحال باشید چون شما تنها خس و خاشاک دنیا هستید که میتونید رای بدید"

"دقت کنید که رایتون رو کجا میندازید تا بعدا هی نگید رای من کو؟!" "بعد از رای دادن اگر هنوز دستگیر نشدید،بلافاصله خودتون رو به کلانتری محل معرفی کنید!"

گوشه ی روزنامه هم این آگهی طنزگونه رو زده بودند:

با افتخار

موبایل شما را

به یک وسیله ی تزیینی

تبدیل می کنیم

وزارت تلفن و موبایل!!!!


ستودنی ترین مردم...

 

به طور قطع در چنین روزهایی اکثر ایرانیان(چه داخل کشور و چه خارج از کشور)درگیر مسائل بعد از انتخابات در ایران،هستند.تردیدی نیست که وسایل ارتباطی در ایران در محدودیت شدیدی قرار گرفته اند؛اینترنت فیلتر میشود،شبکه های مخابراتی و پیام کوتاه دچار اختلالات جدی شده اند؛شبکه های تلویزیونی در سانسور قرار دارند و روی خطوط ماهواره ای و رادیویی پارازیت می افتد.اگر واقعا انتخابات ایران در سلامت بوده و آقای احمدی نژاد رییس جمهور به حق ایران هستند پس علت این همه محدودیت خبری چیست؟!مردم ایران نسبت به قبل آگاهی خیلی بیشتری یافته اند و به این محدودیت ها واکنش سختی نشان میدهند.کسانی که این محدودیت ها را برای مردم ایجاد میکنند باید بدانند که مردم خود بهترین رسانه های خبری هستند.باید اکنون ایرانیان را ستود که با دلاوری در برابر ناحق ایستادگی میکنند...

سخن دیگر آن است که آیا الان باید به این شک کنیم که  ما واقعا انسان هستیم؟!پس چرا نظرمان مورد قبول نیست؟!بهتر است این نکته را همیشه به خاطر بسپاریم که انسانیت هر کس در گرو عقل اوست پس باید به طور جدی در انسان بودن خود تجدید نظر کنیم...


کافه ی داستان ها!

چند روز پیش کتاب کافه پیانو رو خردیم.این کتاب جزو چندتا کتاب پرفروش سال ?? در ایران شده بود.خریدمش و خوندمش ولی نمیفهمم چرا یه جوری بود.کافه پیانو  از زبان یه مرد کافه داره که با دختر هفت سالش زندگی میکنه و ماجراهایی که براش در  کافه اتفاق میفته، در قالب یک رمان(که به نظرم نمیشه اسم رمان روش گذاشت ولی خب...)تعریف میکنه.

امیدوارم به کسی بر نخوره ولی به نظرم این آقا(نویسنده ی  رمان یعنی فرهاد جعفری)پارتی داشته که داستانش رو چاپ کردند و این همه هیاهو براش راه انداختند.این همه تبلیغ منو به یاد اسم داستان معروف شکسپیر (هیاهوی بسیار برای هیچ)میندازه.شاید برداشت بقیه ی افراد از این داستان با برداشت من فرق کنه اما اون طور که من تو ایسنترنت گشت زدم متوجه شدم که خیلیها نظر من رو دارند.شاید به جرات بتونم بگم همه نظر من رو دارند.

به خاطر تبلیغات زیادی که برای این کتاب کردند من خریدمش و خوندمش اما اصلا ازش خوشم نیومد فقط یه فصلش تا حدودی به دلم نشست و اون هم در مورد لیسانس گرفتن پری سیما(همسر آقای نویسنده)بود که جالب تعریف شده بود.بعد از این که کتاب رو خوندم بردم و پسش دادم و پولم رو پس گرفتم(4000 تومان!!!!قیمت کتاب تو ایران خیلی بالاست!)چون فروشنده ی کتاب آشنام بود پول رو پس داد.جالب اینجاست که بهم گفت من خودم هم این کتابو خوندم،بد نبود...که این هم برمیگرده به همون برداشت متفاوتی که آدما دارن....


لذتی نو

 

لذتی نو

دوش لذتی جدید یافتم

و چون برای نخستین بار به آن لذت مشغول شدم ، فرشته ای و ابلیسی دیدم

 بر درگاه ایستاده و در تعریف لذت مناقشه می کنند .

اولی بلند فریاد می کرد :" گناهی نابخشوده و مرگبار است "

و آن دیگر با صدایی رساتر می غرید که : " خیر به جانم سوگند فضیلتی است ". 

 

                                                                                                   جبران خلیل جبران